این یکی از آن پروازها بود: وای فای خاموش بود، کروم بوک من روشن نمی شد، علامت بستن کمربند ایمنی در کل پرواز روشن بود، سرویس نوشیدنی وجود نداشت. کاری جز گوش دادن به موسیقی و خیره شدن به فضا نداشتم. مهم است که توجه داشته باشید که من سعی نمیکردم مزاحم باشم (و امیدوارم نبودم)، اما چیزی که بعد دیدم توجهم را جلب کرد و آن را برای پرواز تقریباً 90 دقیقهای نگه داشتم – شخصی که یک صندلی بالاتر و در سراسر راهرو در حال نوشتن یک پست وبلاگ بود
در ابتدا سعی کردم فقط نگاهی به آنچه که او می نویسد بیاندازم، اما هر چه بیشتر تماشا می کردم، بیشتر درگیر می شدم. تماشای تایپ او، حذف، اصلاح، کپی و چسباندن، سازماندهی مجدد، انتقال از سندی به سند دیگر – همه اینها مغز آموزش (و نوشتن) من را به روشی که قبلاً تجربه نکرده بودم تسخیر کرد. و آن موقع بود که به من برخورد کرد.
من در واقع با تماشای او در مورد روند این زن، نقاط ضعف و قوت نوشتن او بسیار بیشتر از آنچه در مورد شاگردان خود با ارائه بازخورد در مورد پیشنویسها و نسخههای نهایی بعد از این واقعیت یاد گرفتهام، یاد میگرفتم.
این فرضیه من است: تماشای دانش آموزانم در فرآیند نوشتن به من کمک می کند معلم نویسندگی بهتری باشم زیرا یاد خواهم گرفت که چگونه معلم نویسندگی آنها در حال حاضر باشم. اگر بتوانم پنج تا ده دقیقه برای تماشای نوشتن هر یک از دانشآموزانم وقت بگذارم (که با Google Docs آسان است)، بینش بیشتری در مورد نقاط قوت و چالشهای آنها، دادههای بیشتری برای کمک به من در تمایز دروس کوچک و توانایی بیشتری برای کمک به آنها خواهم داشت. بهتر از چیزی که در غیر این صورت داشتم.
آنچه با تماشای نوشتن این زن آموختم
بیشتر اوقات، او با دقت مبارزه می کرد، نه ایده ها. البته این برای هر دانش آموز متفاوت خواهد بود، اما با تماشای تیپ او، کاملاً مشخص شد که او دقیقاً می دانست چه می خواهد بگوید. ایده های او موضوع نبود؛ با این حال، او با کلمات دقیقی که بتواند افکار او را به تصویر بکشد و ارتباط برقرار کند، مبارزه کرد. تقریباً هر جمله دیگری که می نوشت، چیزی را حذف می کرد یا کمی سرهم بندی می کرد. برای بسیاری از جملات، حتی زمانی که او کلمات “درست” را داشت، بعداً آنها را بازبینی و اصلاح می کرد. مفاهیم درون هر یک از این جملات یک بار تغییر نکردند، اما انتخاب های زبانی و تحویل نحوی اغلب تغییر می کردند.
اگر این یکی از شاگردان من بود و من این نظر را داشتم، با او روی ساختار جمله کار می کردم. ما در مورد استفاده از جملات مرکب صحبت می کنیم. و از او میخواهم که تمام تکرارهای مختلف خود را حذف نکند، بلکه آنها را بهعنوان سابقهای از راههای مختلفی که این ایده میتواند در نوشتههایش مطرح شود، نگه دارد.
وقتی زن در هواپیما با ایدههایش مبارزه کرد، فلج شد. مدتهایی (دورههای 10-15 دقیقهای) وجود داشت که او فقط به صفحه خالی و مکاننمای چشمکزن خود خیره شد. البته، این فقط می تواند به این معنی باشد که او نیاز به استراحت دارد، اما در تماشای زبان بدن خود، او همچنان بسیار متمرکز و درگیر بود. او فقط به دلیل ناتوانی در تولید ایده ها یا مفاهیم مورد نیازش فلج شده بود.
دانستن این موضوع در مورد یک دانش آموز بسیار مفید خواهد بود و مداخله من این است که از آنها بخواهم کامپیوتر را کنار بگذارند و فقط با من صحبت کنند. بهعنوان مردم، وقتی میتوانیم ایدهها را بهتر بسازیم و کسی از ما سؤالات کاوشگر خوبی بپرسد. این کاری است که من برای کمک به این نویسنده یا هر یک از دانشآموزانم که میبینم در حال مبارزه با ایدهها هستند، انجام میدهم.
او با کامپیوترش مشکلات زیادی داشت. این زن روی سه یا چهار سند مختلف کار میکرد، کپی و پیست میکرد و در چند صفحه گسترده اکسل هم بود. هر بار که او به عقب و جلو می رفت، به نظر می رسید که در مورد هر نکته ای که می خواست به آن اشاره کند، کمی گم می شد، و زمان بیشتری را صرف کار می کرد تا تمرکز و حرکت خود را خلاصه کند.
این به من چیزهای زیادی در مورد اهمیت طوفان فکری و برنامه ریزی با دانش آموزان (حتی اگر اندکی) قبل از فرو رفتن در فرآیند تهیه پیش نویس، آموخت. به این فکر کنید: دانشآموزان ما معمولاً اسناد متعددی برای مشورت در هنگام نوشتن دارند – برگههای تکلیف، روبریکها، مدلها، منابع اولیه، و موارد دیگر – بنابراین اگر قبل از شروع، وقت صرف نکردهاند تا برنامهای برای حمله آماده کنند. آنها نه تنها زمان را در طول فرآیند تلف می کنند، بلکه ممکن است در تمام مواد گم شوند.
نوشتن یک مبارزه است. هر کسی که به طور منظم درگیر نوشتن است، می داند که این درست است. با این حال، تماشای آنچه که یک وبلاگ نویس باتجربه می نویسد، یادآوری بصری بود که نوشتن سخت است. این طیف گسترده ای از مهارت ها را در بر می گیرد: تجزیه و تحلیل، ترکیب، کنترل زبانی، کنترل گرامری، خلاقیت، و بسیاری دیگر. هر کاری با این تعداد مهارت مورد نیاز دشوار خواهد بود، و مهم نیست که هر چند وقت یکبار این هنر را تمرین کنید، همچنان دشوار خواهد بود.
به عنوان معلم، ما باید این مبارزه را با دانش آموزان خود بپذیریم و به آنها اجازه دهیم نوشتن ما را نیز تماشا کنند. اگر میتوانستم با تماشای نوشتن این زن تصادفی در هواپیما بینش زیادی در مورد این زن به دست بیاورم، تصور کنید دانشآموزان ما چقدر میتوانند با تماشای نوشتن ما به دست بیاورند.
باز هم، این همه، تا کنون، یک فرضیه آزمایش نشده است. اما من مطمئن هستم که این رویکرد به جمعآوری دادهها در فرآیند نوشتن نه تنها به من کمک میکند تا معلم نویسندگی بهتری شوم، بلکه به دانشآموزانم قدرت میدهد تا به شیوههای جدید و هیجانانگیز، مالکیت و افتخار در نوشتن خود را داشته باشند. من قصد دارم امسال آن را امتحان کنم و از شما دعوت می کنم که همین کار را انجام دهید.
همانطور که در مورد آموزش نوشتن امسال خود فکر می کنید، به این فکر کنید که زمانی برای تماشای نوشتن دانش آموزان خود پیدا کنید. ممکن است تا جایی که بتوانیم به بررسی واقعی درون ذهن آنها در طول فرآیند نزدیک شویم.