برای اکثر مردم ، کلمه خلاقیت دارای یک حلقه “هنری” است. اما حقیقت این است که خلاقیت حوزه انحصاری هنرمندان یا مبتکران بزرگ نیست. در حقیقت ، هر فردی این ظرفیت را دارد که تصور ، ایجاد و پیشنهاداتی را برای حل مشکلات ارائه دهد. ترفند این است که این توانایی ذاتی با آموزش هایی که دریافت می کنند ، تیز شده یا از بین می رود.
در سخنرانی TED “آیا مدارس خلاقیت را می کشند؟” سر کن رابینسون ، کارشناس آموزش توضیح می دهد که چگونه مدرسه نمونه کارخانه ای سنتی که ما با آن آشنا هستیم خلاقیت را از بین می برد. اگرچه جسورانه است ، اما ایده او زمانی منطقی به نظر می رسد که در نظر بگیرید ریشه های سیستم آموزش همگانی ما از پروس قرن نوزدهم سرچشمه می گیرد ، جایی که دانش آموزان به دلیل عملکرد و اطاعت به جای خلاقیت پاداش می گرفتند.
در واقع تحقیقات نشان داده است که خلاقیت در کودکان ، که در مدارس دولتی آموزش دیده اند ، با افزایش سن کاهش می یابد. بنابراین چگونه مدارس می توانند خلاقیت را پرورش دهند؟ برخی معتقدند که راه حل در پس دادن این مسئولیت به اولین معلمان کودکان است: والدین آنها.
در مدارس سنتی کودکان به ندرت بیرون می روند ، در حالی که بچه های تربیت شده در خانه ، دنیا را کلاس درس خود می کنند و به جای تکرار بی پایان ، از طریق آزمایش مستقیم یاد می گیرند. والدین مکتب خانه بجای اینکه فرزندان خود را با تکالیف زیاد مشغول کنند ، مرتباً از کتابخانه ها ، موزه ها ، باغ وحش ها یا پارک های ملی بازدید می کنند تا فرزندانشان بتوانند در مورد موضوعی از قبل آشنا شوند.
این تلاش اضافی نتیجه می دهد زیرا ، همانطور که تحقیقات نشان می دهد ، کودکان نوجوانی که در خانه تحصیل می کنند بیشتر از همسالان خود در معرض فعالیت های خلاقانه ، هنری و فکری هستند – ویژگی هایی که احتمالاً بعداً در زندگی با آنها همراه خواهند بود.
با این حال ، آموزش خانگی برای بسیاری از خانواده ها گزینه ای نیست ، به این معنی که ما باید تمرکز خود را بر روی بازگرداندن خلاقیت به کلاس بگذاریم. خوشبختانه شواهد زیادی وجود دارد که می توان آن را انجام داد.
آموزش مبتنی بر مهارت ، یادگیری مبتنی بر پروژه و سایر رویکردهای یادگیری شخصی در این تلاش پیشرو بوده و در بسیاری از نقاط با موفقیت بزرگی اجرا می شود.
برای مثال جالب است بدانید که کل سیستم آموزش ابتدایی فنلاند بر اساس خلاقیت بنا شده است.
فنلاندی ها معتقدند که سالهای اولیه زندگی از نظر رشد کودک بسیار مهم است. بنابراین تا سن 7 سالگی ، تحصیلات فنلاندی متمرکز بر بازی آنها با همکلاسی هایشان است. این سیستم یادگیری مبتنی بر بازی در سال های اولیه به دانش آموزان فنلاندی این امکان را داده است که در موضوعاتی مانند ریاضی و علوم رتبه بالایی کسب کنند و همچنین در مورد نوآوری های تکنولوژیکی از وزن خود بالاتر بروند.
در حالی که معلمان فنلاندی به دانش آموزان اجازه می دهند دروس را بپذیرند ، معلمان سنتی آنها را به صندلی های خود واگذار می کنند ، جایی که تمام سهم آنها در شنیدن ، نوشتن و حفظ آنچه معلم می گوید محدود می شود.
در سیستم محدود کننده تر ، ذهن دانش آموزان به جای اعمال خلاقیت ، در تلاش برای کنار آمدن با بی علاقگی سرگردان است.
بدتر از آن ، مدارس با تأکید بر نمرات و نه خلاقیت ، ترس از شکست را از سنین پایین به وجود می آورند. با افزایش سن ، ترس از انتخاب پاسخ “اشتباه” تشدید می شود و مطابقت ، خلاقیت را به صندلی عقب منتقل می کند. ناگهان دیگر نیازی به ارائه ایده های جدید نیست ؛ این درباره شکست SAT های ما ، از دست ندادن شغل ما و غیره است.
خلاقیت محرکی است که جهان ما را به حرکت در می آورد و به حل بزرگترین مشکلات آن کمک می کند. با این حال ، اگر ما به جای پرورش تفکر خلاق در مدارس مان آن را سرکوب کنیم ، آن موتور متزلزل می شود.
چه با تشویق بازیگوش در یادگیری ، بررسی درس های مبتنی بر تجربه ، اجرای مدل های آموزشی مبتنی بر مهارت ، و یا استفاده از روش های دیگر ، بازکردن دریچه های خلاقیت نه تنها مدرسه را به مکانی لذت بخش تر برای دانش آموزان تبدیل نمی کند-بلکه به شما امکان می دهد ایده ها ، راه حل ها ، هنرها ، ابزارها و سیاست های نوآورانه برای بهبود جهان ما.